کتاب اعترافات یک تبلیغات چی

مطلب جالبی در کتاب "اعترافات یک تبلیغات چی" خواندم خواستم با شما هم درمیان بگذارم. این بخش مطلب در مخاطب با کارکنان مطرح شده که در جلسات سالیانه آن شرکت توسط آقای اگیلوی برای ایشان یادآوری می شده است. آقای اگیلوی یک اسکاتلندی مقیم آمریکا بوده است که از صفر شروع کرده و یکی از معتربرترین شرکت های تبلیغاتی را در آمریکا و دنیا بنیان گذاری کرده و توسعه می دهد.
 
آقای اگیلوی در جلسات سالیانه:( کتاب اعترافات یک تبلیغات چی ترجمه رویا گذشتی، صفحه 24و 25)
 
 
 
بعد در قاب زیر به ایشان می گویم که چه رفتارهایی قابل تقدیر است:
 
1- من کسانی را می ستایم که سخت کوش اند و کار را روی هوا می قاپند. از همراهانی که بود و نبودشان یکسان است، خوشم نمی آید. لطف کار کردن به این است که آن را درست انجام بدهی؛ نه اینکه از گوشه و کنارش بزنی. سخت کوشی یک مزیت اقتصادی هم دارد. وقتی بهتر کار کنیم به کارمندان کمتری نیاز داریم و هر چقدر سوددهی شرکت افزایش یابد، درآمد تک تک کارکنان بیشتر خواهد شد.
 
2- کسانی را دوست دارم که خوش فکر هستند. چون بدون آدم هایی که فکرشان را به کار می اندازند، نمی توان یک شرکت موفق داشت. ولی خوب فکر کردن فقط در شرایطی به درد می خورد که با نوعی صداقت هوشمندانه همراه باشد.
 
 
 
 
 
3- کارکردن با کسانی برایم لذت بخش است که سرزنده هستند و با عشق کار می کنند. اگر ببینم کسی کارش را با اشتیاق انجام نمی دهد، از او می خواهم جای دیگری دنبال کسب روزی باشد. همیشه این ضرب المثل اسکاتلندی را چاشنی صحبت هایم می کنم که "تا زنده هستنی شاد باش و گرنه مرده متحرکی!"
 
 
4- از کسانی که همیشه مشغول ستایش رئیس خود هستند، بیزارم! چون اطمینان دارم به همان اندازه با زیردستان خود تندخویی می کنند.
 
5-برای کسانی که اعتماد به نفس دارند، ارزش بسیار زیادی قائلم. افرادی که در کارشان حرفه ای هستند و خودشان را با معیارهای بسیار بالایی می سنجند، چون این دسته از آدم ها توانائی های همکارانشان را زیرسوال نمی برند و به حریم دیگران تجاوز نمی کنند.
 
6- دوستدار کسانی هستم که وقتی در زیردست خود قابلیتی می بینند او را می پرورانند تا روزی بتواند جای خالی اشان را پرکند. و احساس ترحم می کنم برای آن هایی که امنیت شغلی خود را در گرو کار با جمعی نابلد می دانند و از آدم های توانمند هراس دارند.
 
7- به تلاش کسانی احترام می گذارم که همواره به فکر ارتقای کیفی کار خود باشند تا توانایی شان به حدی برسد که در مدارج بالاتر به کار گرفته شوند. بدین ترتیب هم سطح کارمان بالا می رود و هم از استخدام نیروهای جدید بی نیاز می شویم.
 
8- شیفته کسانی هستم که نرم خو و آرام اند و در برقراری ارتباط با دیگران رفتاری انسانی دارند. از آدم هایی که اهل بحث و جدل هستند، می گریزم و از کسانی که دنبال دردسر می گردند، فراری ام. بهترین راه حفظ صلح و آرامش، روراستی و مطرح کردن دلخوری هاست.
 
 
9- کارکردن با آدم هایی که وقت شناس هستند را دوست دارم. کسانی که اهل برنامه ریزی هستند و هیچ کاری را نیمه تمام رها نمی کنند.
 
 
ارسال از: مهندس آزرمگین
 

رموز موفقیت

ریچارد برانسون در شانزده سالگی تحصیل را رها کرد و با کمک یکی از دوستانش مجله "دانش آموز" را براه انداخت. او بعدها، در دهه ۱۹۷۰، کمپانی "ویرجین رکوردز" را تاسیس کرد و مؤسس شرکت "ویرجین گروپ" هم هست. او در دهه ۱۹۸۰ شرکت هوایی "ویرجین آتلانتیک" را به وجود آورد و دهه ۱۹۹۰ شاهد "ویرجین موبایل" و "ویرجین ترین" نیز بود.

 

او یکی از موفق ترین بازرگانان در انگلستان و نمادی از کارآفرینی است. جدیدترین پروژه او "ویرجین گلکتیک" است که او امیدوار است روزی به یک شرکت گردشگری فضایی بدل شود.


این شما و این ده درس برتر او برای موفق بودن:

۱ - رویاهایتان را دنبال کنید و به خود شک نکنید
رؤیاهای خود را دنبال کنید، درگیر زندگی و چیزهای جدیدی شوید که برایتان جالب است. اگر می‌خواهید کار و کسبی به راه بیاندازید، مطمئن شوید که درباره سرگرمی مورد علاقه یا موضوعی باشد که برایتان جذاب است.

این‌طوری زندگی بهتری خواهید داشت. هدفتان انجام کاری، صرفاً برای پول درآوردن، نباشد.

فکر می‌کنم خیلی از افراد ایده‌های خیلی خوبی در ذهن دارند، ولی افراد اندکی می‌روند و واقعاً ایده‌هایشان را اجرا می‌کنند.

خیلی افراد هستند که به این فکر می‌کنند که حتماً فرد دیگری قبلاً این کار را کرده، یا هیچ وقت نمی‌توانی پول لازم برای این کار را فراهم کنی و یا اینکه در زندگی نباید خطر کرد.

دست آخر کسانی شانس یک زندگی هیجان انگیز و پر ارزش را خواهند داشت که می‌گویند همین الان می‌روم و این کار را می‌کنم.

۲ – یک تغییر مثبت بوجود بیاورید و یک کار خوب بکنید
اگر می‌خواهید یک کارآفرین بشوید، اولین چیز لازم این است که ایده ای داشته باشید که بتواند تغییری مثبت در زندگی دیگران ایجاد کند. کسب و کار یعنی همین.

اگر صاحب کار و کسبی باشید، در موقعیتی هستید که بتوانید تغییرات بزرگی در این دنیا ایجاد کنید.

به نظر من این برای کارمندان یک شرکت هم خوب است، که از کار کردن در شرکتی که می‌دانند در دنیا کارهای خوبی انجام می‌دهد لذت ببرند.

۳ – به ایده‌هایتان ایمان داشته باشید و در کار خود از همه بهتر باشید
شما قطعاً باید به ایده‌های خود ایمان داشته باشید. اگر شخص احساس خوبی نسبت به کاری که می‌کند نداشته باشد و به آن افتخار نکند، انگیزه‌ای برای هیچ کاری نمی‌ماند. باید علاقه شدیدی به کاری که می‌خواهید بکنید داشته باشید و بتوانید دیگران را هم به آن علاقمند کنید.

اگر یک ایده، ایده خوبی باشد، باید بتوانید آن را در دو یا سه جمله توضیح دهید و دو سه جمله خیلی راحت پشت یک پاکت نامه جا می‌شود.

اگر بنا نبود خط هوایی من از همه خطوط هوایی بهتر باشد، دلیلی برای راه اندازی آن نداشتم. باید اطمینان کنید که همه جنبه‌های کاری که می‌خواهید بکنید، از رقیب هایتان بهتر باشد.

۴ – لذت ببرید و هوای تیم تان را داشته باشید
من ۱۰۰ درصد معتقدم که لذت بردن از کار بسیار مهم است، و اگر از کاری لذت نمی برید یعنی وقت آن رسیده که به سراغ کار دیگری بروید. از راس تا پایین چرخه اداری باید از کارشان لذت ببرند تا فضای کاری دلچسبی ایجاد شود.

اطمینان حاصل کنید که کسانی شرکت شما را اداره می‌کنند که عمیقاً به مردم اهمیت می‌دهند، به بهترین جنبه افراد دقت می‌کنند و در عوض انتقاد کردن، تشویق می‌کنند.

انسان‌ها چندان هم با گل‌ها فرق نمی‌کنند. اگر به یک گل آب بدهید شکوفا می‌شود و اگر آب ندهید، می خشکد و می‌میرد، من معتقدم که انسان‌ها هم همین گونه اند.

۵ – بیخیال نشوید
بیخیال نشدن اهمیت بسیار زیادی دارد. در ماجراهایی که من داشته‌ام، مثلاً وقتی می‌خواستم با بالن از اقیانوس آرام بگذرم، موقعیت های بسیاری بوده که در آن‌ها فکر کنم احتمال زنده ماندنم ناچیز است.

کارآفرینی بی شباهت به ماجراجویی نیست. شما با موقعیت های بسیاری روبرو خواهید شد که راه پس و پیش ندارید و باید روز و شب کار کنید تا به مشکلات مختلفی که سر راه یک شرکت قرار می‌گیرد غلبه کنید. روز بعد خود را جمع و جور کنید و سراغ کارهای دیگر بروید.

فکر می‌کنم من نسبتاً در مواجهه با شکست موفق باشم؛ معمولاً نمی‌گذارم ذهنم را برای بیش از یکی دو ساعت مشغول کند و هر آنچه در توانم باشد را صرف پرهیز از اشتباهات گذشته می‌کنم.

۶ – لیست های متعدد درست کنید و برای خود چالش های جدید ایجاد کنید
من لیست های بسیاری برای خودم تهیه می‌کنم، چون فکر می‌کنم توجه به جزئیات کوچک است که یک شرکت استثنایی را از یک شرکت متوسط متمایز می‌کند. جزئیات خیلی مهم است و من فکر می‌کنم تعیین چالش ها و اهداف جدید برای خود هم مهم است.

معتقدم که ابتدای سال زمان خوبی است برای اینکه اهداف پیش روی خود در طول سال را بنویسید. اگر خود را سازماندهی نکنید و آنچه می‌خواهید بدست بیاورید را ننویسید، خطر آن وجود دارد که زمان از چنگتان برود و چیزی زیادی به دست نیاورده باشید.

۷ – برای خانواده تان زمان بگذارید و سپردن کارها به دیگران را بیاموزید
یکی از اولین کارهایی که به عنوان یک کارآفرین باید کرد، آموختن هنر سپردن کارها به دیگران است. کسانی را پیدا کنید که در اداره روزانه یک شرکت از شما بهتر باشند و با این کار وقت خود را، برای فکر کردن به موضوعات مهم‌تر و وقت گذراندن با خانواده، آزاد کنید.

این کار، مخصوصاً اگر فرزند دارید، خیلی مهم است. آنها تنها چیزی هستند که وقتی شما بروید از شما باقی می‌ماند.

من می‌دانم که کارآفرین موفقی ام، ولی مطمئن نیستم که می توانستم مدیر خیلی موفقی هم باشم. ذهن من همیشه به آینده فکر می‌کند و به ساختن چیزهای جدید فکر می‌کنم.

فکر می‌کنم بهتر است به مجرد اینکه چیزی را راه انداختم، فرمان آن را به فرد دیگری بسپارم. می‌توانم بروم و بیایم و کمی دردسر هم برای کارمندانم ایجاد کنم، ولی بهتر است کسب و کار روزانه را به فرد دیگری محول کنم.

۸ – تلویزیون را خاموش کنید، بروید بیرون و کاری بکنید
مادرم، ما را طوری تربیت کرد که برویم بیرون و برای خودمان کاری بکنیم، نه اینکه بنشینیم و کارهای دیگران را تماشا کنیم و تلویزیون نگاه کنیم. به نظرم این روش تربیتی خوبی بود. من زمان زیادی را با فرزندانم در جزایر کارائیب گذرانده ام و در آنجا هیچ وقت تلویزیون نگاه نمی‌کنیم.

جزیره نکر (در جزایر ویرجین بریتانیا) جایی است که در آن خود را از دنیای بیرون جدا می‌کنم و می‌توانم دغدغه هایم را فراموش کنم. ولی کارهایی که می‌کنم آن‌قدر به نظرم جذاب، با‌ارزش و هیجان انگیز است که هیچ وقت نمی‌خواهم کامل فراموششان کنم. چون خود را در جایگاه قدرتمند و چالش برانگیزی می‌بینم و نمی‌خواهم این موقعیت را هدر بدهم.

۹ – وقتی از شما بد می‌گویند، نشان دهید که اشتباه می‌کنند
افرادی هستند که به لباس افراد موفق آویزان می‌شوند و سعی می‌کنند با استفاده از نام آن‌ها چند کتاب بفروشند. چندان دلچسب نیست، ولی می‌دانید که اگر از آنها شکایت کنید و سر و صدا براه بیاندازید، فقط فروش کتابشان را بیشتر خواهید کرد. برای هم من هنر نادیده گرفتن چنین افرادی را آموخته‌ام.

به نظرم بهترین کار این است که به هر شکلی که می‌شود، اشتباه بودن گفته‌های آنان را نشان دهید. مثلاً کتاب خاصی ("برانسون: پشت نقاب" اثر تام باور)، می‌گوید که برنامه فضایی ما عملی نیست، در سال جاری اشتباه بودن ادعای آنها را ثابت خواهیم کرد.

۱۰ – کاری را بکنید که به آن عشق می ورزید و در آشپزخانه تان یک مبل داشته باشد
شما فقط یک بار زندگی می‌کنید، پس اگر من بودم، کاری را می‌کردم که بتوانم از آن لذت ببرم. شاید گفتنش از سوی من که مالک یک جزیره کوچک در کارائیب هستم کمی باور‌نکردنی باشد، ولی وقتی به آن جزیره می‌رویم، بیشتر وقت‌مان را در آشپزخانه می‌گذرانیم.

حقیقت این است که تا وقتی که آشپزخانه شما جای کافی برای یک مبل داشته باشد و شریکی در زندگی داشته باشید که به او عشق می ورزید، لزوماً به دیگر ملحقات زندگی احتیاجی ندارید.

پس اگر مشغول کاری هستید که به آن شدیداً علاقمندید، زندگی بسیار لذت بخش تری را برای شما به ارمغان می‌آورد تا اینکه صرفاً برای پول کار کنید.

منبع: شفاف

با تشکر از مهندس آزرمگین